اونشب بعد از اینکه رفتیم دنباله تینا با هم رفتیم خونه ی علی و حدودا ساعت 12 شب بود که اومدم خونه

طبقه معمول همه خواب بودن!!

قرار بود فردا صبح با دانیال برم مدرسه

ذوق داشتم

گوشیو برداشتم تا به ارزو اس بدم بگم قراره فردا صبح کنسل میشهعاخه قرار بود با هم بریم مدرسه

اس دادم:

شلام نکبته من من فردا باهاتون نمیامبا یکی دیگه قراره بیام مدرسه بابای

ارزو ج داد:

شلام فرشید جونم باشه نیا به درک شب خوش شب به خیر بوووووووووووووس خدافظ

فردا صبحش ساعت 7 بود از خوابه ناز بیدار شدم...

تا حاضر شمو لباسامو عوض کنم ساعت شد 7.30

همون موقع دانیال زنگ زد....

-بله؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

+فرناز حاضری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

-بله که حاضرم الان میام پایین...

+باشه  بدو منتظرم

کیفمو وسایلمو برداشتم از خونه رفتم بیرون سواره اسانسور شدم

اول صبح چشمم به جناله پسره همسایه روشن شد

یاشار....

میخواستم از اسانسور بیام بیرون دیدم ضایع است...

-سلام...

یاشار:سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام چطوری خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

-ممنون مرسی...

دوباره اقا شروع کرد به حرف زدن...

(طبقه ی همکف...)

من در اون لحظه:

-صبحتون بخیر خدافظ...

یاشار:خدافظ

از در مجتمع بیرون رفتم دیدم ماشینه دانیال دمه مجتمع وایساده...

رفتم سمته ماشین

درو باز کردمو نشستم...

-سلام

+سلاااااااااااام

(با هم دست دادیم)

+چطوری خوبی؟؟؟؟؟

-مرسی تو خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟

+بله خوبم

-نقشه تموم شد؟

-نه باووووووو حالا حالا ها تموم نمیشه

-چرا خیلی سخته ینی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

+سخت که نع! ولی خب طول میکشه...2 بار دیگه باید بیام مدرستون بعدش نقشه رو تحویل میدم

-اوهووم امروز میخوای بیای کلاس ما؟

+احتمالا...

-بیایاااااااااااااااااااا حتما بیاااااااااااااااااااااااااا یه زنگمون میپره بعدم...

+بعدم چی؟؟؟؟؟؟؟؟

-هیچی

+بگوووووووووووووو

-

+بگو دیگه عزیزم

-تو رو هم میبینم

+اخخخخخخخخخخخخخخخخخ قربونت بشم من

(داشتیم به مدرسه نزدیک میشدیم)

-خدا نکنه . . . دانی؟

+بله؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

-دمه مدرسه منو پیاده نکن منو یکم جلوتر پیاده کن!

+چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟

-نمیخوام کله مدرسه بفهمن ما با هم دوستیم!

+اوهوم راست میگی...

-پس عزیزم اینجا نگه دار

+مراقب خودت باش

-چشم

-چشمت بی بلا

(از ماشین پیاده شدم) اروم گفتم:میبینمت فعلا

+خدافظ

اروم اروم داشتم میرفم سمته مدرسه که یهوو

یکی از پشت بغلم کرد اینقد سفت بود که داشتم تو بلش له میشدم...

در حالی که داشتم از شدت فشار خفه میشدم با صدایه گرفته گفتن:

جونه مادرت هر کدوم از توله سگا هستی ولم کن که مردم.

هیچ صدایی نشنیدم...

وقتی دستاشو دیدم فهمیدم یه پسره!

سوال:طرف کی بوده؟

میدونم خیلی مسخره بود ایشالله اپایه بعدیو بهتر میکنم